.√...دختر تنها...√.

یکـــــ نـَـخ آرامـِـش دود می کنم!

بـــه یاد ِ ناآرامیــ هایی که از سَـر و کـولِ دیروزم بالا رفتـــه

یکـــــ نـخ تــنهایـی، به یاد ِ تمام دِلـــــ مـَشغولیهایم...

یکـــــ نخ سـُـکوتــــــ ، به یاد حرفهایی که همیشه قــورت داده ام

یکـــــ نخ بـُـغض ، به یاد تمامــِ اشکــهایـــِ نریختـــه

... کمی زمان لطفا !!

بـــه انــدازه یکـــــ نــَخ دیگر

بـــه اندازه قدمهایــِ کوتاه ِ عَـقربــــــه

یکــــ نخ بیـشتر تا مـَـرگــــــــ این پاکـتـــــــ نـَـمــانده

 


تاريخ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, | ساعت1:58 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


 

 

 

اولین بار که گفتی دوستم داری

گریه ام گرفت…

حالا اگر کسی بگوید دوستم دارد ؛

خنده ام میگیرد…


تاريخ چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, | ساعت1:2 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


ب اشتراک بگذارید...

 


تاريخ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, | ساعت20:45 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


چــ ــه گــ ـره کـــ ـوری بــ ـه زندگـ ــی اتـــ ـــــ انداختـــ ــه ام

کـــ ــه فـ ـقـ ـط مـــ ـن ...

بـ ـایـ ـد از ســ ــرتـــ ــــ بـ ـاز شــ ــوم ؟!!

 


تاريخ پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, | ساعت14:46 | نويسنده *!*kahroba*!*
|



هر بار که می خواهم به سمـتـت بيايم يادم می افتد

 دلـتـنـگی ”

هرگز بهانه خوبی برای تکرار يک اشتباه نيست . . . !
 
 
1jpi94yfdyf5fz3g55fr.gif

 

http://amesteraida16.blogfa.com/منبع:


تاريخ پنج شنبه 10 مرداد 1392برچسب:, | ساعت14:37 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


من دخترم!آنقدر زیبا که از دیدنم خسته نمی شوی...♥...


من دخترم!آنقــدر مهربان که ندیده ای...♥...


من دخترم!با چشمانـی زیبآ و براق...♥...

من دخترم!اشک هایی دارم به اندازه ی دریا و حرف هایی دارم گاهی بزرگتر

از آسمان...♥...

من دخترم!به شکل ماه و گاهی زیباتر...♥...


من دخترم!با قدی بلند و دخترانه....♥.....


من دخترم!همانی که تو بهـش میگی ضعیفه...♥....


من دخترم!مخلوقی عزیز در نگاه پیامبر (ص)....♥....

من دخترم!همانی که از ترســ پسرهایی مثل تو باید مسیر مدرسه تا خانه را

بدود....♥......


من دخترم!گاهی وقت ها شماره هایی از تو...گاهی چشمک هایی از تو


آرامشم را گرفت....♥.....


من دخترم!فقط به جرم دخــتر بودن...♥.....

مرد ایرانی با تو ام....♥......

زن ظریفه!نه ضعیف...♥....

ضعیف مردیه که نمی تونه یک سآعت چشم و دلشو نگه دآره♥..♥..♥


تاريخ جمعه 21 تير 1392برچسب:, | ساعت18:20 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


من زنم ...
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش شخصیتم باشد

من زنم ...
و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو .

میدانی ؟
درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند .

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم ..
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی .

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی
تمام حرف هایت عوض میشود ..

دردم می آید نمی فهمی
تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است
حیف که ناموس برای تو نه تفکر
حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است !

من محتاج درک شدن نیستم
دردم می آید خر فرض شوم
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادیم را محدود میکنی
میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسوول خرابی هایش نبود ..

میدانی ؟
دلم از مادر هایمان میگیرد
بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند
نه .. خیانت هم شهامت میخواست ..

نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد ...
مادرم از خدا میترسد ...
از لقمه ی حرام میترسد ...
از همه چیز میترسد
تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است ..

دردم می آید ...
این را هم بخوانی میگویی اغراق است
ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد
باز هم همین را میگویی
ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ...

مادرت اگر روزی جرات پیدا کردی ازش بپرس
...
بیچاره سرخ می شود و جوابش را باور کن به خودش هم نمی دهد

...

دردم می آید
از این همه بی کسی دردم می آید .


تاريخ جمعه 21 تير 1392برچسب:, | ساعت18:12 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


مرا دختـــ♥ــــر خانوم می‌نـ-ـ♥ــامنـــد


 مضـــ♥ــمونی که جذابیـــ♥ــتش نفس‌گیـــ♥ــــر اســـ-ــ-ــت
 
دنـــیـ♥ــای دخـــ♥ــترانه من نه با شمـــ-ـ-ـ-♥ـ-ـ--ـع و عــــ-♥ــــروسک

مـــ-ـ-ــعـ-ـ♥نــ-ــا پیــ-ـ♥ـ-دا می‌کند و نــ--♥-ـــه با اشــ-ـ-ـ♥-ــک و افـــ-ـ♥سون.


 امــ-♥ــا تــ-♥ـ-مام ایــ-ـ-♥ــن‌ها را هــم در بــ♥ــرمی‌گیــ-ـ♥-ـرد



 
مـــ-♥ـ-ـن نــه ضــ-ـ♥ـعیفم و نــ-ـه نــاتـــ-ـ-♥ـ-ـوان،


 چــ-ــرا کــه خـ-ـــ-♥ــ--ـداوند مـ-ـ-ـرا بــ-ـدون خــ-♥شونت و زورِ بـــ--ـازو می‌پــ--ـ♥-ـ-سنـ-ـ--دد.


 اشـــ-ـ♥-ـک ریــ-ـ-ـ♥ـ-ـختـ-ـ-ـ-ن قـــ-ـدرت مــ--♥ـن نــ--ـیسـ-ـت،


 قـ-ـ-درـ-ــ--ـ-ـــ-♥ـ-ـت روح مــ-ـ-ـ♥ـ-ــن اســــــــت… 


اشـــ-ـ♥ـ-ک نمــــی‌ریزم تا توجـــ-ـهی را به خواستـ--ـ♥-ـ-ـه‌ام جلـــ-ـ-ـب کنـ♥ـ-م
 
با اشــ-ــ♥ـ-ــکم روحـ-ـ♥ـ-ـ-ـم را می‌شـ-ـ-ـ-♥ـ-ـ-ـویــــ-م


خــ-ـ-ـانـ-ــ♥ـ-ـ-ـه بی‌ مـــن سـ--♥ــرد و ساکــ--ـ-ـ♥ـ-ت است چـ-ـرا که شـ-ـ♥ـ-ور


و
 
هـ-ـیـ-ـ-جــ-ـ-ـ♥ـ-ـان زنــــدگی با صـــ♥---ـدای بلنــ♥ــد حـــرف زدن، و
 
موســ-ـ-♥ـیقی گـ-♥ــوش دادن، نیسـ-ـ♥ـت… 


زنــ-ـ♥ـ-دگی ترنـ--ـم لالایــ-♥ــیِ آرامــ-ــ♥-ش بخشـ-ـــ♥-ـی را می‌طـــ-ـ♥لبـد


 که خـــ-ـ-ـ♥ـ-دا در جـ--♥ـادوی صـ-ـ-♥ـ-ـدای من نـ--ـهفتــه استـ-ـ-.
 
من تنــ♥ها با ازدواج کـ-ـ♥ــردن و مــ-ـ♥ــادر شدن نیست
 
که معــ♥ـنا می‌گــ♥ـ-ـ-یرم من به تنــ-ــ-♥ـهایی معــ♥ــنا دارم،
 
مـ-ــ-♥ـ--ـعنای عــــ♥ــمیـقـی در واژه دختـ-ـ♥ــر بــ-ـودن اســت.
 
اگر فرهنـ-ـ-♥ــگ غلـ-ـ♥ــ-ـط و کوتـ-ـاه نظـ-ـری مرا ضــ-ـ♥ــعیفه
 
بـ-ـ♥ــخواند بـــاز هم قوی‌ تـــ♥ــر از قــبل از پشــ♥ـ-ـت همین
 
واژه سربلنـ♥-ـد می‌کنم و لبخــ-♥ـند می‌زنـ♥-ـم
 
چـ-ـ♥ـ-را که خداونـ-ـ♥ـ-ـد مرا دخــــ♥ــتــر آفریــده اســت و همیــن
 
بــ-ـ-♥ـ-ـ-ـرای من کافــ-ـ-♥ــی اســ-ـــ♥ــت

تاريخ جمعه 21 تير 1392برچسب:, | ساعت17:57 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


لج نکن خـــــ×ـــــدا ... حق با شیطان بود ...(!) آدمیانت لایق پرستـ×ـش نبودند ...

تاريخ پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, | ساعت19:51 | نويسنده *!*kahroba*!*
|


تا براے دٍلـتَنگــــ ـــــے هاےِ تـازهجـا باز شَــوَد

دٍلتـَنگـ ـے هایــے ڪِه جــــــ ـــایِشان نـَه دَر دِل

ڪِه دَر گــَلـــ ـــــوےِ آدَم استــــ


                                           [عکس: a52dbdb51e5c.gif]


تاريخ چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:, | ساعت21:37 | نويسنده *!*kahroba*!*
|